راز گل سرخ

حق می گویم و بس..........

راز گل سرخ

حق می گویم و بس..........

ای زندگی با توام

از چه بگویم از کدامین برگه  و صفحه ی  روزگارم سخن بگویم و ازچه خاطره ای تلخ باشد یا  

 

شیرین...............  

 

من از روزگار تنها و تنها فرصت رویش می خواهم  

 

می خواهم که مرا در خود فرو نبلعد و مرا به اوج بکشاند و به راستی که نماد انسان به اوج رفتن  

 

است نه فرو افتادن.................. 

 

 ای زندگی تو را صدا می زنم از جان ما فقط جانمان را همه ی هستیمان را می خواهی  و ما 

 

هم چرا باید تسلیم شویم ما زندگی می کنیم یا زندگی مارااز چه باید فرار کنم از واقعه ی که  

 

زندگی به مدت عمرمان ان را طرح و برنامه ریزی کرده حدس می زن یا بگویم چه در انتظارمان  

 

است؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اری با لحنی سرد جواب خواهم داد.............. م ر گ

نظرات 3 + ارسال نظر
کیا شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:08 ق.ظ http://paeiziha.blogsky.com

هنوز اولشه داری از مرگ می نویسی!؟!
چرا این روزها همه نا امیدن؟!؟
مرگ که چاره نیس

پایدار باشی

باید به فکرش بود از الان بعدا از روح جاودانه هم خواهم گفتبر قرار باشی

بابک شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ق.ظ

خیلی خفن می نویسی دوست من
عنقریب است که ساغقه ای از آسمان یزند همه مان را خشک کند
........................
این آدرسی را هم که داده ای خودت ببین میتوانی بازش کنی؟

http://saki1.blogfa.com

اکرم شنبه 27 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 05:31 ب.ظ http://www.akram2020.blogfa.com/

سلام محیا جان...قالب وبت جالبتر شده ..کاش میگفتی با چه اسمی لینکت کنم ؟؟؟؟
عزیزم من لینکت کردم فقط اسمتو بگو تا بنویسم ..ممنون میشم منو با نام ؛گل یاس ؛لینک کنی

با نام شاکی لینک کن عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد